
خوش به سعادتتون که میرین روضه. جاتون وسطِ بهشته. ما که دنیامون شده آخرت یزید. کیه ما رو ببره روضه؟
مجید آقا تو رو چه به روضه؟ روضه، خودتی؛ گریهکُن نداری، والاّ خودت مصیبتی، دلت کربلاست!
پی نوشت :
سوتهدلان فیلمی رنگی (ایستمنکالر) و ۳۵ میلیمتری است.
سرپرست گویندگان آن ناصر طهماسب و گویندگان آن ایرج ناظریان، منوچهر اسماعیلی، جواد مقبلی، ناصر طهماسب، زهره شکوفنده و… بودند.
چهرهپرداز اتللو فاوا، طراح صحنه و لباس علی حاتمی و عکاس آن جعفر اکبری بود.
خلاصه داستان:
حبیب آقا ظروفچی، کاسب خوش نامی است که در پیرانه سر ازدواج نکرده و زندگیاش را وقف مادر و برادر ناتنیاش مجید دوکله کردهاست. برادر دیگرش کریم، که پرنده باز است با همسرش زینت سادات و فروغ الزمان که سالهاست به پای حبیب آقا نشسته با آنها زندگی میکنند. مجید که به دلیل جمجمه بزرگش عقل سالمی ندارد و در مغازه حبیب آقا کار میکند و ظروف کرایه را به مجلس عزا و شادمانی میبرد دل باخته دختری است که عکساش را در ویترین یک عکاس خانه دیدهاست. به تدریج حال روحی مجید وخیم میشود و حبیب آقا به امید شفا یافتن او را به امامزاده داود میبرد. چندی بعد مجید از نو به یک بلیط فروش سینما دل میبندد و از خانه گریزان میشود. حبیب آقا او را مییابد و تصمیم میگیرد زنی را به عقدش در بیاورد تا شاید در بهبود وضع روحی مجید موثر واقع شود. حبیب آقا به واسطه دوست دوافروشش و باج خوری موسوم به دکتر زن معروفهای به نام اقدس را در ظاهر زنی نجیب به خانه میآورد و مجید و اقدس مهر یکدیگر را به دل میگیرند و به رغم مخالفت حبیب آقا ازدواج و در خانهای پرت افتاده زندگی میکنند. مجید از زبان حبیب آقا از گذشته اقدس مطلع میشود و حالش رو به وخامت میگذارد و از حبیب آقا میخواهد که او را به امامزاده برساند. مجید در میانه راه از اسب میافتد و میمیرد.