همهء هستي من آيهء تاريکيست
که ترا در خود تکرار کنان
به سحرگاهان شکفتن ها و رستن هاي ابدي آه کشيدم ، آه
من در اين آيه ترا
به درخت و آب و آتش پيوند زدم
بشنوید :
همهء هستي من آيهء تاريکيست
که ترا در خود تکرار کنان
به سحرگاهان شکفتن ها و رستن هاي ابدي آه کشيدم ، آه
من در اين آيه ترا
به درخت و آب و آتش پيوند زدم
بشنوید :
کاسه شیشهای ایرانی با پیشینهای نزدیک به هزار و چهارصد سال. این اثر به جا مانده از شیشهگران عصر ساسانی هنرمندانه به شکل کندوی زنبور عسل ساخته شده است و در اصل رنگی شفاف با سایهای سبز رنگ داشته است اما در طول سالهای متمادی که در زیر خاک مدفون بوده تغییر رنگ داده است. احتمال دارد اینکه این اثر به سالهای اولیه اشغال ایران توسط اعراب مسلمان تعلق داشته باشد نیز وجود دارد. چرا که با حمله اعراب هنر مناطق تحت سلطه امپراتوری ساسانی چندان ضربه نخورد و سنت ساسانی تا سالها الهام بخش هنرمندان و الگوی کار آنان بود.
این اثر امروزه در موزه ویکتوریا و آلبرت انگلستان نگهداری میشود.
برگی از شاهنامه مصور عصر صفوی که داستان خوان پنجم رستم را روایت میکند و اسارت اولاد مرزبان به دست رستم را به تصویر کشیده است. در شاهنامه چنین میخوانیم که در پنجمین بخش از هفت خوان سفر رستم برای آزاد کردن کیکاووس از اسارت دیو سپید در مازندران او به چمنزاری رسید و پس از رها کردن رخش برای چرا خود به خواب فرو رفت. دشتبان آن منطقه که از چرای رخش خشمگین شده بود به رستم در خواب حمله برد، رستم از خواب برخواست و گوشهای دشتبان را کنده و در داستانش گذاشت. دشتبان به پهلوانی به نام «اولاد» که در آن منطقه سکونت داشت شکایت برد و اولاد با سپاهیانش به مصاف رستم رفتند. رستم به تنهایی سپاه اولاد را به سختی شکست داد و خود پهلوان را به اسارت گرفت. رستم به اولاد پیشنهاد داد که اگر جایگاه دیو سپید را به او نشان دهد او را شاه مازندران خواهد کرد و در غیر این صورت او را خواهد کشت. پس اولاد به پیش رستم و رخش به راه افتاد تا مسیر را به او نشان دهد…
این فرتور بسیار قدیمی از شادروان فریدون فرخزاد به همراه خواهرش فروغ می باشد و همان طور که در تصویر شاهد هستید هر دو بسیار جوان می باشند و این طور که به نظر می رسد مربوط به قبل از ازدواج فروغ فرخزاد با پرویز شاپور می باشد.
یاد هردویشان گرامی و نامشان در تاریخ این سرزمین جاودانه باد